English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5742 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
margent U حاشیه کتاب
bordered U حاشیه گذاشتن
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
border U حاشیه گذاشتن
bordering U حاشیه گذاشتن
tat U حاشیه توری گذاشتن
scholium U حاشیه نویسی برمتن کتاب شرح وتفسیر
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
capitulary U کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
deuteronomic U وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
reader U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
readers U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
caxton U کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
book of reference U کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
gloss U حاشیه
braided U حاشیه
listel U حاشیه
postil U حاشیه
border line U خط حاشیه
braid U حاشیه
braids U حاشیه
marginal note U حاشیه
margins U حاشیه
margin U حاشیه
outskirt U حاشیه
rims U حاشیه
margent U حاشیه
skirts U حاشیه
skirted U حاشیه
skirt U حاشیه
marginal U حاشیه
brink U حاشیه
margine U حاشیه
marginally U در حاشیه
rim U حاشیه
marginate U حاشیه
bordered U حاشیه
border U حاشیه زه
rand U حاشیه
brims U حاشیه
brimming U حاشیه
brimmed U حاشیه
brim U حاشیه
bordered U حاشیه زه
fimbriation U حاشیه
selvage U حاشیه
selvedge U حاشیه
skirter U حاشیه رو
fringes U حاشیه
bordering U حاشیه زه
frilling U حاشیه
bordering U حاشیه
border U حاشیه
marge U حاشیه
fringe U حاشیه
apostil U حاشیه
list U حاشیه
verges U حاشیه
verge U حاشیه
draft U حاشیه
draught U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
profit margins U حاشیه سود
border U حاشیه فرش
marginalises U در حاشیه قراردادن
marginalia U یادداشتهای حاشیه
rimmed U حاشیه دار
ancon U حاشیه تزئین
anconis U حاشیه تزئین
buffer distance U حاشیه امنیت
laciniate U حاشیه دار
laciniated U حاشیه دار
profit margin U حاشیه سود
gloss U حاشیه نوشتن بر
fringed U حاشیه دار
unresolved corners U حاشیه متقاطع
frilled U حاشیه دار
annotator U حاشیه نویس
bleeding edge U حاشیه نقشه
lister U حاشیه دوز
frizzly U حاشیه دار
frizzy U حاشیه دار
limbate U حاشیه دار
annotating U حاشیه نوشتن
scholiast U حاشیه نویس
drawnwork U حاشیه دوزی
divagation U حاشیه روی
kerb U حاشیه پیاده رو
annotation U حاشیه نویسی
annotations U حاشیه نویسی
emarginate U برداشتن حاشیه از
braid U نوار حاشیه
braided U نوار حاشیه
braids U نوار حاشیه
marginalised U در حاشیه قراردادن
fixing U حاشیه ریشه
offsetting U حاشیه صحافی
sewing U حاشیه دوزی
fringy U حاشیه دار
kerbs U حاشیه پیاده رو
fimbriated U حاشیه دار
fimbriate U حاشیه دار
frieze U حاشیه ارایشی
friezes U حاشیه ارایشی
marge U حاشیه دارکردن
frills U حاشیه دوختن بر
frill U حاشیه دوختن بر
hems U حاشیه دارکردن
hemming U حاشیه دارکردن
hemmed U حاشیه دارکردن
hem U حاشیه دارکردن
marginalising U در حاشیه قراردادن
marginalize U در حاشیه قراردادن
edgings U حاشیه یابی
impluse margine U حاشیه ایمپولز
edging U حاشیه یابی
annotate U حاشیه نوشتن
rims U لبه حاشیه
annotated U حاشیه نوشتن
circumstantiality U حاشیه پردازی
annotates U حاشیه نوشتن
offset U حاشیه صحافی
marginally U بطور حاشیه
marginalized U در حاشیه قراردادن
marginal U وابسته به حاشیه
marginalizing U در حاشیه قراردادن
marginalizes U در حاشیه قراردادن
rim U لبه حاشیه
frills U حاشیه چین دار
tot U سرجمع حاشیه نویسی
chitlings U حاشیه چین دار
frill U حاشیه چین دار
friezes U حاشیه زینتی دادن به
anathyrosis U تراشیدن حاشیه سنگ
repand U دارای حاشیه موجی
chitlins U حاشیه چین دار
tots U سرجمع حاشیه نویسی
sheetlines U خطوط حاشیه نقشه
sinuate U دارای حاشیه موجی
solvency margin U حاشیه عدم اعسار
tat U توری حاشیه بافتن
tatting U توری حاشیه لباس
binding offset U حاشیه جبران شیرازه
bordered U حاشیه دار کردن
fringes U حاشیه دار کردن
cushion-course U [حاشیه تزئینی نازبالش]
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
border U حاشیه دار کردن
furbelow U حاشیه چین دار
purfle U حاشیه راتزئین کردن
edge of rug U لبه و حاشیه فرش
crab border U حاشیه خرچنگی [فرش]
crisfate U دارای حاشیه موجی
bordering U حاشیه دار کردن
purfle U ارایش حاشیه دوزی
chitterlings U حاشیه چین دار
cylinder skirt U حاشیه یا دامنه سیلندر
drawnwork U حاشیه توری پارچه
annotation symbol U علامت حاشیه نویسی
fringe U حاشیه دار کردن
purfle U حاشیه دوزی کردن
fuller U حدیده حاشیه دار
frieze U حاشیه زینتی دادن به
rims U لبه داریا حاشیه دارکردن
fagot U ریشه کردن حاشیه پارچه
tat U دارای حاشیه توری کردن
faggot U ریشه کردن حاشیه پارچه
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
rim U لبه داریا حاشیه دارکردن
fretwork U برجسته کاری حاشیه گذاری
commentating U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
purl U حاشیه حلقه دود یا بخار
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
purled U حاشیه حلقه دود یا بخار
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin U اندک حاشیه دار کردن
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1meaning of taking law
1معادل عبارت، رویدادهای حاشیه ای چیست.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
2مفعول
2In order to be interesting you have to be mean
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com